صدای جنگ داره این سکوتم
برو نزار که آتیش شه یه باروت
خودم روی مینا جا گذاشتم
یهو میره هوا بازم با ناروت
دلم مفقوده توی خاک دشمن
اسیر کردی منو و رد شدی تو
دیگه چی مونده از خاک وجودم
شدی سرباز جاسوس خودی تو
دیگه آتش بسم فایده نداره
شکستی مرز احساسم رو بیجا
پناهنده میشم تو خاک غربت
نیا دنبال من هیچوقت وهیچ جا
دیگه شوق کسی توی دلم نیست
من از خاک وطن می ترسم حتی
بقدری زخمی از کابوس دنیام
که گمنامه پلاک قلبم اینجا
حصاری دور احساسم کشیدم
که جا پای کسی تو دل نباشه
نره نبضم دیگه خط مقدّم
که تانک منطقم تو گِل نباشه
دیگه آتش بسم فایده نداره
شکستی مرز احساسم رو بیجا
پناهنده میشم تو خاک غربت
نیا دنبال من هیچوقت و هیچ جا