میون طرح لبخند تو باید
یه ردی رو به رفتن بوده باشه
یه چیزی باید این دلبستگی رو
به این دلواپسی آلوده باشه
یه جایی بین مرگ و زنده بودن
باید دست تو رو گم کرده باشم
تو نبض خاطراتم بودی یک عمر
چه جوری میشه از نبضم جدا شم
« کدوم لبخند؟ توو قاب کدوم عکس؟
نه با اینا نمیشه زندگی کرد
بزن بیرون از این عکسا و بازم
به آغوش همین عکاس برگرد
باید توو قاب دنیای تو جایی
هنوزم واسه این دیوونه باشه
بذار این بغض سرگردون دوباره
یه جایی بین آغوش تو وا شه»
تماشای تو و این جای خالی
من و این خونه رو ویرونه کرده
به من برگرد و کاری کن دوباره
که این روزای بی تو برنگرده
فراموشی حریف بودنت نیست
چشات از یاد این عکسا نمیرن
به من برگرد و با قلبم بگو که
نمیذاری تو رو از من بگیرن